روایتی از تنبیه شدید بدنی دانشآموز تهرانی
تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۴۹۹۵۶
مردی که میگوید ۱۴ سالگی جبهه رفته و درنهایت با جانبازی اعصاب و روان برگشته با روزنامه تماس میگیرد و از برخوردی غیرقانونی با فرزند حدود ۱۳سالهاش میگوید؛ روایت مربوط به روز ۳۰ آبان در یکی از مدارس متوسطه اول شاهد در غرب تهران است، اما پدر این دانشآموز هم حدود یک هفته بعد و پس از فروکشکردن آثار این تنبیه شدید و پایان واکنشها از ماجرا مطلع میشود و پس از آن هم به خواست همسرش در مدرسه حضور نمییابد، اما تلفنی پیگیر شکایت به مسوولان و نهادهای مختلف میشود؛ از تماس با روزنامه گرفته تا گزارش تلفنی به حراست آموزش و پرورش، بنیاد شهید و مشورت با وکیل خانوادگی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش اعتماد، خلاصه ماجرا به این صورت است که در یک روز عادی مدرسه و زمانی که فرزند این خانواده با نام مستعار «مهدی» در حال بازی با سه نفر از همکلاسیهایش بود و آنها داشتند با بغلکردن همدیگر؛ به عبارت کودکانه خود، مشغول وزنکردن همدیگر بودند، یکی از ناظمهای مدرسه سر میرسد و سیلی محکمی به گوش مهدی میزند. هنوز اعتراض نکرده، ناظم به سمت دیگر صورتش هم سیلی محکم دیگری روانه میکند و در حالی که هنوز جمله اعتراضیاش کامل نشده با ضربه محکم پای ناظم به کمرش مواجه میشود.
مهدی به خانه که میرسد ماجرا را با مادرش در میان میگذارد و مادر هم به دلیل نگرانی از فشار عصبی که ممکن است به همسر جانبازش وارد آید و به دلیل نگرانی از آثار این فشار روانی، ماجرا را به مدت یک هفته از همسر میپوشاند و زمانی که آثار این تنبیه شدید فیزیکی کاهش مییابد، روایت روز حادثه را برای همسرش تعریف میکند.
این خلاصهای از روایت این خانواده در گفتگو با خبرنگار روزنامه اعتماد است که با وجود پیگیری و انتظار سههفتهای خبرنگار این روزنامه برای شنیدن و پوشش روایت مسوولان وزارت آموزش و پرورش، تا لحظه تنظیم این گزارش مسوولان این وزارتخانه حاضر به توضیح و اعلام نتیجه بررسی خود نشدند.
اگر چه در ادامه به جزییات این پرونده پرداخته میشود، اما باید تاکید شود که ماجرای تنبیه بدنی دانشآموزان ایران به همین چند خط خلاصه نمیشود و حتی در فاصله تماس این خانواده با خبرنگار اعتماد تا زمان بررسی پرونده و صحتسنجی ماجرا، دستکم دو خبر دیگر از تنبیه بدنی دانشآموزان خبرساز شد و به صدر اخبار اجتماعی رسید؛ یکی در شیراز و دیگری هم در منطقهای دیگر از تهران.
گزارش پیشرو با روایت جزییات یکی از این موارد و تشریح روند طیشده برای صحتسنجی این پرونده، به بررسی تنبیه بدنی یا روانی دانشآموزان ایرانی میپردازد و در گفتگو با کارشناسان از دلیل شدتیافتن این پروندهها و همچنین راههای پیشگیری مینویسد.
بخش دیگری از گزارش هم به شرایط کنونی قوانین کشور در این باره میپردازد و در پایان هم نتایج یک پایش که به درخواست خبرنگار اعتماد از سوی «لایفوب» انجام شده، مورد بررسی قرار میگیرد؛ پایشی در شبکههای اجتماعی که نشان میدهد تنبیه دانشآموزان در مدارس به یکی از دغدغههای اصلی والدین و خانوادههای ایرانی تبدیل شده و به عنوان مثال بیش از ۱۱۰ هزار کاربر یکتای ایران در شبکه اجتماعی توییتر در این باره محتوا تولید کرده یا از تنبیه خود یا نزدیکانش نوشتند. تنبیه بدنی و روانی دانشآموزان ایرانی در مدارس از کجا نشات میگیرد، چگونه قابل پیشگیری است و پروندههای قضایی شکلگرفته چه دادهای به ناظران میدهد؟
روایت سه هفته پُر تنش یک کودک در مدرسه شاهدتصاویر کودکی که در این گزارش «مهدی» نامیده میشود، شدت تنبیه این کودک را چند ساعت پس از حادثه تصویر میکند؛ صورت سرخ و ورمکرده، زخم زیرچشم و بینی آسیبدیده اگرچه در عکسها مشخص است، اما پدر و مادر مهدی میگویند او شب اول از شدت درد کمر نتوانست بخوابد و آثار تنبیه بیش از موارد تصویرشده است و همزمان هم تاکید میکنند که نگرانی اصلیشان زخمهای احتمالی روانی است.
پدر مهدی که در این مدت دستکم پنج تماس با خبرنگار اعتماد داشته و نتیجه پیگیریهای خود را روایت میکرد، در تماس آخر درخواست داشت نامی از خانواده، مدرسه و فرزندشان در گزارش روزنامه منتشر نشود و دلیل آن را هم نگرانی مادر این کودک از آثار احتمالی پس از رسانهای کردن پرونده عنوان کرده بود. روایت و دلیل مادر مهدی، اما به این صورت بود که «مهدی باید یکسال دیگر در این مدرسه باشد و شرایط خاصی هم دارد، میترسم پس از گزارش اذیت شود و مثلا قبلا پیش آمده که پس از اعتراض والدین به چنین مواردی، نمره انضباط را پایین رد کنند.» در یکی از تماسهای آخر، اما مشخص میشود که این نگرانی قابلاعتنا هم بوده و نمره انضباط مهدی پس از این اعتراضها، ۱۳ رد شده است.
پیگیری این خانواده از بنیاد شهید به عنوان نهاد اثرگذار بر مدارس شاهد هم تاکنون بینتیجه مانده و از طرفی مسوولان حراست آموزش و پرورش و شمارههای تماس رسمی این وزارتخانه هم پاسخ مشخصی به این خانواده ندادهاند. پیگیری خبرنگار اعتماد از مسوولان مرتبط و بهخصوص سخنگوی وزارت آموزش و پرورش هم با وجود تاخیر سههفتهای در انتشار گزارش برای پوشش توضیحات این وزارتخانه، بینتیجه مانده و مسوولان مرتبط حاضر به توضیح در این باره نشدند.
درباره جزییات همین مورد خاص، خبرنگار اعتماد یک هفته پس از حادثه و با کسب اجازه از والدین مهدی و همچنین در حضور آنها، با این دانشآموز هم گفتگو داشته که خلاصه روایتش رایج بودن چنین تنبیهاتی در این مدرسه است: «ما با رفیقامون توی حیاط بودیم و همینجور داشتیم همدیگر را وزن میکردیم که ناگهان متوجه شدیم ناظم پشت سر ما ایستاده و تا گفتم چی شد، یکی زد زیر صورتم و بعد هم یکی دیگه زد و اعتراض که کردم یک لگد به کمرم زد.
من بهشون گفتم حق نداری بزنی توی صورت من و گفت دوس دارم بزنم توی صورتت که دندانهات بریزه تو حلقت. او نروز فقط منو زد، اما بقیه روزها خودم دیدم که بقیه بچهها را زد. مثلا حدود یه ماه از مدرسه گذشته بود و بچهها داشتن آببازی میکردن که خودم دیدم یکی از بچهها را گرفت زیر چک و لگد... سه چهار باری بچهها یا خانوادهها پیش مدیر مدرسه رفتند ولی کاری نکردن تا الان.» همچنان که پیشتر عنوان شد «مهدی» نام مستعاری برای معرفی این دانشآموز در این گزارش است و به خواست خانواده تاکید میشود که نام دانشآموز، مدرسه، ناظم و تصاویر این کودک پس از تنبیه بدنی نزد خبرنگار اعتماد محفوظ است و درصورت نیاز در اختیار مسوولان مرتبط قرار خواهد گرفت.
این روایت تنها بخشی از شرایط یک خانواده پس از تنبیه بدنی فرزندشان در مدرسه است که پس از گذر سه هفته هنوز شرایط آنها به حالت عادی بازنگشته و معلوم نیست آثار روانی آن تا کی برقرار باشد؛ برای درک دقیقتر وضعیت خانوادههای ایرانی در پرونده تنبیه دانشآموزان باید روایت بالا را به چندهزار خانواده دیگر هم تعمیم داد: سالانه چندین هزار کودک ایرانی در مدرسه به حدی تنبیه میشوند که کار به شکایت و تشکیل پرونده قضایی یا حقوقی کشیده میشود.
پیش از بررسی آمارها در این زمینه، اما خوب است بررسی کنیم که براساس قوانین موجود، تنبیه بدنی یا روانی دانشآموز دقیقا چه تعریفی دارد و مسوولان مدرسه، از معلم تا ناظم و رییس، چه حق و مسوولیتی درباره تشویق و تنبیه کودک دارند؟
هر گونه تنبیه قدغن؛ نگاهی به قوانین کنونی ایران درباره تنبیه دانشآموزانتنبیه روانی و فیزیکی دانشآموزان ایرانی عمری طولانی دارد و تقریبا ماهی نیست که یکی از موارد شدید این تنبیهات خبرساز نشود؛ اگر چه تا حدود یک دهه پیش تقریبا تمام دانشآموزان ایرانی به نحوی قیچی کردن موی سر خود در جمع و صف مدرسه را تجربه یا ترس آن را تحمل کرده بودند، اما این خشونت عادی در پسران، در چند مورد به مدارس دخترانه هم رسید و همین دو سال پیش فیلمی از کوتاه کردن موی دانشآموزان دختر در مدارس ابتدایی اهواز جنجالبرانگیز شد.
به عنوان مثال آییننامه انضباطی دانشآموزان که ۱۷ ماده و هشت تبصره دارد در پانصد و چهل و چهارمین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش در تیر ۱۳۷۱ تصویب و با امضای محمدعلی نجفی، وزیر وقت آموزش و پرورش ابلاغ شد.
از سال ۷۱ تاکنون، اما چندین هزار پرونده قضایی برای تنبیهات بدنی دانشآموزان شکل گرفتند و در چند هزار مورد دیگر هم پیش از شکایت ماجرا بهطور موقت خاتمه یافت؛ تنبیهاتی که چه منجر به حکم قضایی و محکومیت معلمان متخلف شود و چه حتی اصلا به مرحله شکایت نرسد، در نهایت اثر روانی خود را به جای خواهد گذاشت و شاید تا دوران کهنسالی هم زندگی و روان انسانهایی را که روزی دانشآموز بودند، تحت تاثیر قرار دهد.
این آییننامه، اما دقیقا چه میگوید و در چه سطحی تنبیه دانشآموز را ممنوع کرده است؟ به عنوان مثال ماده ۷۷ این آییننامه انضباطی «اعمال هر گونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه» را ممنوع اعلام کرده است. اما این آییننامه چه سطحی از تنبیه را مجاز شمرده است؟ براساس ماده ۷۴ این آییننامه «قصور و سهلانگاری دانشآموزان نسبت به انجام وظایف خود تخلف محسوب میشود. مدیر، شورای مدرسه، معاونان و مربیان موظفند قبل از اعمال هر گونه تنبیه از وضع و موقعیت محصل آگاهی یابند و در جستوجوی انگیزه و علت تخلف برآیند و نسبت به رفع آن اقدام کنند».
با این توضیح، اما پس از طی این مراحل و در صورتی که روشهای تربیتی در دانشآموز موثر نباشد، در این صورت ماده ۷۶ آییننامه انضباطی انواع تنبیه برای دانشآموزان را تعیین کرده است.
براساس این ماده «دانشآموزان متخلفی که راهنماییها و چارهجوییهای تربیتی در آنها مفید و موثر نمیافتد، با رعایت تناسب به یکی از روشهای زیر مورد تنبیه قرار میگیرند:
۱- تذکر و اخطار شفاهی بهطور خصوصی؛
۲- تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانشآموزان کلاس مربوط؛
٣- تغییر کلاس، در صورت وجود کلاسهای متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانشآموز؛
٤- اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانشآموز؛
۵- اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانشآموز، حداکثر برای مدت سه روز؛
۶- انتقال به مدرسه دیگر.» اگرچه این چند ماده به خوبی شرایط قانونی ایران درباره تنبیه بدنی دانشآموزان را آشکار میکند و هرگونه تنبیه فیزیکی یا بدنی را ممنوع میشمارد، اما چند قانون عمومی دیگر مانند قانون حمایت از حقوق اطفال و نوجوانان مصوب سال ۹۹ هم به شیوهای دیگر این تنبیهات را جرمانگاری کرده است.
در چنین شرایطی، اما پرسش جدی دلیل این همه تنبیه در مدارس ایران است؛ چرا چنین جرمی تا این اندازه رایج شده و چرا معلمان و مدیران مدارس دست به چنین تخلفاتی میزنند؟ پیشتر تعدادی از این معلمان خاطی آن هم در شرایط خبرساز شدن تنبیه صورت گرفته از سوی آنها در گفتگو با نویسنده این گزارش دلایلی مانند «غیراستاندارد بودن نسبت معلم به دانشآموز در ایران و فشار شدید روانی به معلمان»، «تفاوت درباره شیوه تربیتی برخی خانوادهها با شرایط چنین قوانینی» و همچنین «تربیت تنبیهمحور بعضی از کودکان در دوران کودکی از سوی والدین» و موارد مشابهی را مطرح کردهاند؛ توضیحاتی که اگر چه جرم و تخلف آشکار تنبیه بدنی دانشآموزان را توجیه نمیکند، اما تا اندازهای دلیل گستردگی و همهگیری آن را روشن و بر ضرورت پژوهشهای کارشناسانه و دقیق درباره ریشههای تنبیه تاکید میکند.
حال که غیرقانونی بودن چنین تنبیهاتی آشکار شده، نگاهی به شرایط کنونی مدارس ایران و وضعیت آماری تنبیه بدنی دانشآموزان داشته باشیم؛ سالانه چند دانشآموز ایرانی در مدرسه تنبیه میشوند و چه مقدار از این تنبیهات منجر به شکایت و تشکیل پرونده حقوقی و قضایی میشود؟
سالانه چندین هزار پرونده قضایی؛ شدتیافتن شکایتهای رسمی تنبیه را کاهش میدهد؟پیش از هر چیز باید تاکید کرد که مانند بسیاری دیگر از آمار و ارقام مرتبط با حوزه آموزش و پرورش، همچنان تعداد پروندههای شکایت دانشآموزان و والدین آنها از مدرسه نامشخص است و این آمار به صورت دقیق و منظم منتشر میشود.
خبرنگار نویسنده این گزارش در ماههای گذشته به اشکال مختلف پیگیر انتشار این آمار بوده و از طریق مسوولان رسمی و همچنین سامانههای رسمی درخواست خود را مطرح کرده، اما تا لحظه تنظیم این گزارش پاسخی نیافته است.
البته پیش از این و در سال ۹۶ مدیرکل وقت ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش درباره آمار تنبیه بدنی دانشآموزان به نویسنده این گزارش گفته بود که «در سال ۹۴ و ۹۵ هم به روال قبل شکایتهایی داشتیم. در سال ۹۳ جمع شکایات در ارتباط با تنبیه بدنی ۱۲۴۹ بوده است و آنچه در سال ۹۴ گزارش شده، ۶۷۵ مورد بوده که از جمع ۱۹۲۴ مورد، ۱۲۷۴ شکایت بحق و ۶۵۰ مورد از آنها ناحق بوده است.»
بررسی دیگر اظهارات رسمی هم نشان میدهد که در سال نزدیک به هزار تا نهایتا ۵ هزار شکایت شکل میگیرد که در بسیاری از موارد حق با شاکی است. این آمار اگرچه دقیق نیست، اما دستکم این موضوع را آشکار میکند که تنبیه بدنی دانشآموزان یکی از معضلات کنونی آموزش و پرورش در ایران است هرچند که بسیاری از تنبیهات و از جمله تنبیهات روانی به مرحله شکایت نمیرسد یا اگرچه از سوی والدین هم شکایتی انجام گیرد بعید است که قابل اثبات باشد.
به این بحث باید این نکته را هم اضافه کرد که در بسیاری از مناطق ایران همچنان والدین با بسیاری از تنبیهات فیزیکی و روانی کنار میآیند و جز در موارد بهشدت خشن تن به شکایت نمیدهند و جمعبندی این است که آمار تنبیهات بسیار بیشتر از همین چند آمار اعلامشده در سالهای گذشته است. در چنین شرایطی، اما واکنش افکار عمومی به این تنبیهات چگونه است و تا چه اندازه این موضوع به دغدغه عمومی تبدیل شده است؟ شاید بررسی محتوای تولیدشده در شبکهای اجتماعی پاسخ این پرسش را دربر داشته باشد.
آزار دیدن کودکان دغدغه عمومی است؟براساس پایشی که «لایف وب» به درخواست «اعتماد» انجام داده، تنبیه دانشآموزان یکی از دغدغههای کاربران شبکههای اجتماعی است و این دغدغه نه به صورت ساماندهیشده و براثر جو و فضای این شبکهها که به صورت دغدغه شخصی برجسته شده است. در این پایش محتوای تولیدشده در ۱۰ سال گذشته بررسی شده که یکی از یافتههای مهم آن تولد محتوا از سوی ۱۱۰ هزار کاربر شبکه اجتماعی توییتر یا ایکس است؛ عددی که به خوبی دغدغه عموم را نشان میدهد و در کمتر موضوعی این سطح از گستردگی و دغدغه عمومی دیده میشود. مولفههای دیگر هم این واکنش و نگرانی عمومی را نشان میدهد که با توجه به شفافیت جدول و نمودار ترسیمشده، بیش از این به تشریح این موضوع پرداخته نمیشود.
روایت و راهکار دو سکاندار پیشین وزارتخانهخلاصه موارد بالا و همچنین یافتههای خبرنگار «اعتماد» از گسترش تنبیه بدنی و روانی دانشآموزان ایرانی حکایت دارد و بررسی شبکههای اجتماعی هم نشان میدهد که این مساله تبدیل به دغدغده والدین و خانوادههای ایرانی هم شده است. در چنین شرایطی راهحل چیست و چگونه میتوان این روند آسیبزا را متوقف یا چارهجویی کرد؟
«علیاصغر فانی» وزیر پیشین آموزش و پرورش ایران در پاسخ به پرسش خبرنگار «اعتماد» و درباره شیوه مقابله و پیشگیری با تنبیه دانشآموزان از بیاثر بودن مولفه ترس در سیستم تربیت امروز میگوید: «پدران، مادران و همچنین دستاندرکاران تربیت (مدیر، معاون، مربی تربیتی و معلمین) بدانند که رمز تربیت متربیان، دارا بودن «قدرت نفوذ» در اولیا و مربیان بر دانشآموزان است. لازمه قدرت نفوذ، جلب اعتماد متربیان است. پدر، مادر و مربیان اگر از دید دانشآموزان صداقت، شایستگی، ثبات رای، وفاداری و روراستی داشته باشند مورد اعتماد بوده و ایشان قدرت نفوذ بر دانشآموزان را خواهند داشت.
در این حالت است که دانشآموزان به جای ترس از معاون (ناظم) مدرسه با او «رودربایستی» دارند و حفظ جایگاه خود را در ذهن ناظم با اهمیت میشناسند.» او همچنین به موضوع هوش هیجانی و نسبت آن به تربیت درست اشاره میکند و توضیح میدهد: «جا دارد، اشارهای به هوش هیجانی (EQ) داشته باشیم. با هوش شناختی (IQ) کم و بیش آشنایی دارید.
گاردنر هوش هیجانی عبارت است از میزان توانایی درک دیگران و فهم آنچه در آنها انگیزه ایجاد میکند و اینکه چگونه با آنها همکاری کنید. IQ ذاتی است و تا سن ۱۵ سالگی رشد میکند و متوقف میشود در حالی که EQ اکتسابی بوده و رشد آن تا آخر عمر میتواند ادامه یابد. برای سازگاری با محیط دایما در حال تغییر از جمله هوش مصنوعی و تاثیر بر زندگی مردم و روابط فردی و گروهی و... تفاوت نسلی شایسته است. وزارت آموزش و پرورش برنامه جامع آموزش اولیا، معلمان و دانشآموزان را طراحی و با دقت و حساسیت، آنها را برای ورود به محیط و تعامل با تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی آماده کند.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: دانش آموزان تنبیه دانش آموزان مدارس آموزش و پرورش قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل تنبیه بدنی دانش آموزان دانش آموزان ایرانی دانش آموزان ایران تنبیه دانش آموزان تنبیه دانش آموز روانی دانش آموز خبرنگار اعتماد دانش آموزان آیین نامه آموزش و پرورش نشان می دهد خانواده ها شبکه ها سه هفته بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۴۹۹۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از معلمی در مناطق محروم؛ از زندگی در کانکس تا حسرت نیاموختهها
معلمانی که سالهای ابتدای خدمت را در مناطق محروم تدریس میکنند، خاطرات تلخ و شیرینی با خود به همراه دارند و از شرایط دشواری میگویند که به گفته خود آنها به ارتقای شغلی و ارتباط بهترشان با دانشآموزان منجر شده است.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان شمالی، معلمان جوان بجنوردی از سالهای ابتدایی تدریسشان میگویند؛ سختیهایی که تحمل کردند و چالشهای معلمی که با تصوراتشان از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
آنها از این میگویند که روزگار معلمی در واقعیت با آنچه در فیلمها و ذهنها میگذرد متفاوت است؛ واقعیت توأمان با زندگی در کانکس و نداشتن کمترین امکانات رفاهی در دورترین نقاط روستایی، واقعیتی که معلمان جوان تجربه میکنند حس غریبی است، دورماندن از خانه و خانواده و زندگی کیلومترها دورتر از شهر با مردمانی که سبک زندگیشان متفاوت است.
معلمان گاهی با دانشآموزانی مواجه میشوند که اختلالات یادگیری دارند یا از مشکلات جسمی رنج میبرند که این زحمت کار را برای آنها دوچندان میکند، حتی گاهی مجبور میشوند که یک مطلب را با صبر و حوصله بارها توضیح دهند.
به مناسبت روز معلم به سراغ یک زوج معلم جوان و دو معلم دیگر که سالهای نخست خدمتشان را میگذارنند رفتیم. سیدامین حسینی و آیدا حسنپور، یک زوج جوان که هر دو با مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی، آموزگار مقطع ابتدایی هستند از خاطرات خود با دانشآموزان و یکدیگر میگویند.
زوج معلمی که خوشبخت هستندسیدامین و آیدا شش سال است که در کسوت شریف معلمی مشغول به خدمت هستند، آنها از اینکه هر دو آموزگار هستند حس رضایت و خوشبختی میکنند؛ ساعتها با یکدیگر مینشینند و در مورد روش تدریسهای نوین و مسائل آموزشی به بحث و تبادل نظر میپردازند. هر دوی آنها دیگری را همچون استادی میپندارد که میتوانند بسیاری از مهارتهای کاربردی تدریس را از او بیاموزند.
سید امین در دوران دانشگاه معلمی را شغلی طاقتفرسا تصور میکرده است و آیدا، همسرش نیز آن را لذتبخش، توامان با دلهره و نگرانی میدانست تا اینکه به مدرسه رفتند و به سبب ارتباط سازندهای که با بچهها پیدا کردند اوقاتی که در محل کار میگذرانند برایشان لذتبخش شده است، اکنون دیگر معلمی را نه دلهرهآور بلکه پر از حس خوب و پرطراوت توصیف میکنند.
سیدامین از سالهای ابتدایی خدمتش می گوید، در سال اول خدمتم، پایه ششم را تدریس میکردم و کلاسهایی که برای دانشآموزان میگذاشتم تا در آزمونهای تیزهوشان قبول شوند به ثمر رسید و تعداد زیادی از دانشآموزانم با وجود اینکه در منطقه محروم بودند توانستند به مدرسه تیزهوشان راه یابند؛ دیدن موفقیتهای آنها و قبولشدنشان در مدارس خوب، شیرینترین لحظات را برایم رقم زد.
او مشکلات خانوادگی، روحی و جسمی دانشآموزان که گاهی اوقات باعث میشود تا از توجه اصلی به درس خواندن باز بمانند را بزرگترین چالش و مسئله خود در طول دوران خدمتش میداند.
حسرتهایی که باقی ماندسیدامین و آیدا هر دو بر این باور هستند که از دوران دانشجویی خود بهتر میتوانستند استفاده کنند تا امروزه مهارت و تسلط بیشتری داشتند. سید امین میگوید: اگر به گذشته و دوران دانشجویی بازگردم تلاش میکنم که روش تدریسهای نوین را به خوبی یاد بگیرم و از تمام اساتید ممتاز آموزشی دانشگاه بهره ببرم تا بتوانم در کارم موفقتر باشم.
آیدا حسنپور نیز درباره دانشجوییاش صحبتهایی دارد، او عنوان میکند: اگر به دوران دانشجویی برمیگشتم تمام سعیام را میگذاشتم تا مطالب علمی و آموزشی ویژه معلمی را با نهایت دقت و جزئیات مطالعه و بررسی کنم تا کیفیت کار بالاتری داشته باشم.
آنها محیط مدرسه را اینگونه توصیف میکنند؛ ما معلمها در محیط آموزشی و مدرسه رابطه صمیمانهای با یکدیگر داریم و من سعی میکنم مانند یک شاگرد از تجربیات معلمهای باسابقه نهایت استفاده را ببرم تا بتوانم از راهی که آنها رفتهاند درس بگیرم و کیفیت آموزشی کلاسم را بالاتر ببرم.
همسر سیدامین از سالهای ابتدایی خدمتش میگوید و ادامه میدهد: از همان دوران دانشجویی حس خوب و امیدوارانهای نسبت به معلمی داشتم و روزشماری میکردم تا کارم را شروع کنم و بیشتر وقتم را با بچهها بگذرانم.
درک متقابل؛ بهترین ویژگی زوج معلماو می گوید: قطعاً شیرینترین لحظه برای هر معلم زمانی است که دانشآموزانش یک مطلب درسی و تربیتی را یاد بگیرند و والدین و خود بچهها از معلم رضایت داشته باشند. در سالهای اولیه خدمتم با دانشآموزانی مواجه شدم که اختلالاتی در حوزه یادگیری داشتند و این سختی کارم را دو برابر میکرد، مجبور میشدم بعضی مطالب را بارها توضیح دهم.
آیدا و سیدامین یکی از قوت قلبهایی که انگیزه و علاقهشان برای معلمی را بیشتر میکند را برخورد و احترام ویژهای که اهالی و کادر اداری محل خدمت برای معلمان قائل هستند، میدانند.
خانم معلم جوان درباره همسرش میگوید: یکی از ایدهآل های زندگی من این بود که همسرم نیز مثل خودم معلم باشد تا درک متقابلمان نسبت به یکدیگر بیشتر باشد که به ثمر رسید و اکنون همواره در فرایند تدریس با یکدیگر همکاری و همدلی داریم که همین موضوع باعث افزایش کیفیت کار و زندگیمان شده است.
شوکهایی که به معلم جوان وارد میشدبه سراغ جوان دیگری می رویم که در حرفه دبیری تازه کار است؛ محمدحسین گریوانی آموزگار مقطع ابتدایی که دو سال است در کسوت معلمی به دانشآموزان خدمت میکند. وی در خصوص اولین روزهای معلمیاش میگوید: آنچه در دوران دانشجویی از سال اول معلمیام تصور میکردم بسیار متفاوت با واقعیت بود؛ اولین ابلاغ تدریسم را که گرفتم متوجه شدم باید به روستای کاریز بروم که فاصله خیلی زیادی تا بجنورد دارد و این لحظهای مرا به فکر فروبرد که چگونه سختیهای آن را تحمل کنم.
محمدحسین وقتی برای تدریس به روستا رفت متوجه میشود که با این فاصله دور نمیتواند هر روز رفتوآمد کند و مجبور میشود روزهایی که کلاس دارد را در روستا بماند؛ روستایی که با مردم و طبیعتش غریبه است تا اینکه به تدریج با دانشآموزانش ارتباطی دوستانه میگیرد.
زندگی در روستایی دورافتاده برای او که فقط یک سال از ازدواجش گذشته بود حس دلتنگی شدیدی داشت؛ این دلتنگی زمانی بیشتر شد که پسرش هم به دنیا آمد و او مجبور بود دوری فرزند و همسرش را تحمل کند؛ او میگوید: لحظههایی به شدت حس دلتنگی و غربت احساس میکردم.
او ادامه می دهد: تصور یک نومعلم از سال اول خدمت این است که برخوردی گرم و صمیمی با او داشتهباشند، چراکه سال اول تدریسش است اما خب برای مردم روستا اینگونه نیست و نومعلمها برایشان مثل تمام معلمهایی هستند که سالیان سال آمدهاند و رفتهاند.
زندگی در روستایی دورافتاده برای او که فقط یک سال از ازدواجش گذشته بود حس دلتنگی شدیدی داشت؛ این دلتنگی زمانی بیشتر شد که پسرش هم به دنیا آمد و او مجبور بود دوری فرزند و همسرش را تحمل کند؛ او میگوید: لحظههایی به شدت حس دلتنگی و غربت احساس میکردم.
محمدحسین اولین سال از خدمتش، معلم کلاس دوم شد؛ کلاسی که حتی با حروف الفبا هم آشنایی نداشتند و او مشتاقانه به آنها درس میداد، گریوانی تماشای فرایند باسواد شدن دانشآموزانش را شیرینترین لحظات کاری خود میداند و ادامه میدهد: آنجا بود که حس ارزشمندی و موثر بودن کردم، حسی که تا آن موقع هیچوقت نتوانسته بودم تجربه کنم.
وی عاشقانه معلمی را دوست دارد و عشقش به دانشآموزان را اینگونه توصیف میکند؛ از زمانی که معلمی را شروع کردهام و لذت حضور در بین بچهها را چشیدهام؛ یکی از اصلیترین رویاهایم این است که بتوانم به نحوی با دوربین یا چیز دیگری لحظات و خاطرات خوب کلاسم را ثبت کنم.
محمد حسین تصریح میکند: گاهی اوقات بچهها حرفهایی میزنند و با همان حالات کودکانه خود صحنههای بانمکی را رقم میزنند که حتی قابلیت ساختن یک فیلم کمدی را هم دارد.
تصورات مردم از معلمی درست نیستاحمد فرامرزی، یکی دیگر از معلمان جوان بجنوردی است. او خود را افسر سپاه تعلیم و تربیت میداند؛ همان تعبیری که مقام معظم رهبری برای معلمان ایران به کار بردند. وی میگوید: تصور بسیاری از مردم نسبت به معلمان این است که در یک مدرسه خوب و با امکانات تدریس میکنند و کارشان فوقالعاده آسان است، در صورتی که این تصور درست و مطابق با واقعیت نیست.
اما او تجربه خود از معلمی را اینگونه توصیف میکند که گاهی اوقات ممکن است یک معلم در نقاطی خدمت کند که کمترین امکانات رفاهی مثل آب و برق در آنجا نباشد یا اینکه مجبور باشد چند پایه تحصیلی را به صورت همزمان تدریس کند و حتی در کانکس زندگی کند.
یکی از کارهایی که این معلم جوان قبل از شروع به کار انجام داده و خیلی به او کمک کرده است این بود که به همراه خانواده به منطقه محل خدمت خودش میرود و شرایط آنجا را از نزدیک میبیند؛ همین باعث میشود تا خود را برای شرایط سخت آنجا آماده کند و با آن وفق بدهد.
او از خاطرات زندگی در روستا میگوید و ادامه میدهد: من تنها معلمی بودم که در روستا اقامت داشتم، اهالی روستا نگاه ویژه و محبتآمیزی به من داشتند، از آوردن خوراکیهای لذیذ و رنگارنگ گرفته تا مهماننوازیهای سخاوتمندانهای که داشتند و همین رفتار آنها باعث دلگرمی و تقویت انگیزه میشد.
وقتی معلم و دانشآموز حرف همدیگر را نمی فهمندوی در سال اول معلمی در منطقه ترکمننشین و پایهاول تدریس میکرده است که به گفته خودش دانشآموزان اصلاً تسلط کافی بر زبان فارسی نداشتند و این بزرگترین چالشی بود که روبهرو شدن با آن انرژی بسیاری را از هر معلم میگیرد؛ حتی او دانشآموزی را داشته است که فقط دو کلمهی اجازه و خانه را بلد بود و باقی حرفهایش را به ترکمنی میزد.
احمد نبود امکانات و ابزارهای ضروری آموزشی و کمسوادی و بیسوادی والدین را از مهمترین مسائلی میداند که زحمتهای کارش را دوچندان میکند؛ دانشآموزان پایه اول نیاز دارند تا پدر یا مادر بخشی از فعالیت تدریس را برایشان انجام دهد که دانشآموزانش این امکان را نداشتند.
احمدفرامرزی از سال اول تدریسش دیدن قسمتهای مختلف برنامه تلویزیونی ایران را شروع کرده بود تا روشتدریس دورس مهم مثل ریاضی و فارسی را در حد خوبی یاد بگیرد.
معلمجوان توصیهای هم برای دانشجومعلمان دارد؛ او تاکید میکند: در پایان به تمام دانشجومعلمان و کسانی که میخواهند در شغل معلمی فعالیت داشته باشند توصیه میکنم که به منابع و کلاسهای دانشگاهی اکتفا نکنند و در دورههای مختلف به دنبال کسب علم و توانایی ویژه برای معلمی باشند.
کد خبر 749556